کوهستانی بدون ته‌سیگار!

این قصه‌ی دوست‌داشتنی، از ۱۰ روز پیش آغاز شد؛ زمانی که در یکی از شبکه‌های حامی محیط‌زیست، فراخوانی برای پاکسازی کوهستان‌های تهران منتشر و قرار شد علاقه‌مندان عاشق طبیعت، روز جمعه، ساعت هشت صبح، دور هم جمع شوند و دست در دست هم، طبیعت را از زشتی‌ها پاک کنند؛ زشتی‌هایی که باعث آن، خود انسان […]

این قصه‌ی دوست‌داشتنی، از ۱۰ روز پیش آغاز شد؛ زمانی که در یکی از شبکه‌های حامی محیط‌زیست، فراخوانی برای پاکسازی کوهستان‌های تهران منتشر و قرار شد علاقه‌مندان عاشق طبیعت، روز جمعه، ساعت هشت صبح، دور هم جمع شوند و دست در دست هم، طبیعت را از زشتی‌ها پاک کنند؛ زشتی‌هایی که باعث آن، خود انسان است!

  • گام اول:

ساعت هشت صبح جمعه، سه گروه در میدان درکه به چشم می‌آمدند. گروه اول، کوهنوردان سحرخیزی بودند که طلوع خورشید را از دل کوهستان دیده و حالا توی میدان، مشغول خداحافظی از هم‌سفرانشان بودند. گروه دوم اما کسانی بودند که تازه می‌خواستند هم‌رکاب با کوهستان شوند و گُل بگویند و گُل بشنوند؛ و دسته‌ی سوم، ما بودیم؛ یعنی عاشقان طبیعت! گروهی که ویژگی مشترکشان، کوله‌های چند طبقه و عصاهای رنگارنگ و کفش‌های بندبند نبود؛ چیزی که دل این گروه را برده  و آن‌ها را دور هم جمع کرده بود، احترام به طبیعت بود.

  • گام دوم:

گروه ۲۰ نفره، حدود ساعت هشت و نیم جمعشان جمع شد و به دل کوه زدند. شش نوجوان پر شور، جوان‌ترین اعضای گروه را تشکیل می‌دادند  و کلی  انرژی مثبت داشتند. خانم همتی هم، نماینده‌ی گروه  ۲۰ نفره‌ی عاشقان طبیعت بود. او کیسه‌های جمع‌آوری زباله‌ی زرد رنگ شهرداری منطقه‌ی یک را در دست داشت و آن‌ها را بین داوطلبان تقسیم می‌کرد؛ کیسه‌های زرد، مخصوص جمع‌آوری زباله‌های خشک و قابل بازیافت بود و البته وجه تمایز اعضای گروه با بقیه‌ی کوهنوردان. به هر نفر، کیسه‌هایی جدا مخصوص زباله‌های تر، برای ته سیگار و کیسه‌هایی هم برای جمع‌آوری درِ بطری‌های پلاستیکی توزیع کردند و همه پابه‌پای هم به کوه زدند.

کوهستانی بدون ته‌سیگار!

  • گاه سوم:

تصور اعضای گروه این بود که در چشم بر هم زدنی، به قله می‌رسند و کوهستان را از هر آن‌چه ناپاکی‌ است، می‌آرایند؛ اما زهی خیال باطل! در همان یک ساعت اول و در همان کوهپایه، گروه، زمین‌گیر شد و کیسه‌های زرد و سفید، پر!

دنیای زباله‌ها هم شگفت‌انگیز بود، از قوطی‌های رنگارنگ نوشابه و بطری‌های آب در طبیعت رها شده،  پیدا می‌شد، تا عروسکی خرسی که وقتی فشارش می‌دادی، زبانش را به نشانه‌ی اعتراض، بیرون می‌آورد. حتی برخی از کوهنوردان، پوشک کودکانشان را هم جا گذاشته بودند! اما عجیب‌ترین و حتی فراوان‌ترین نوع زباله، ته‌سیگارهایی بود که خودشان هم از حضورشان در دل کوهستان، گیج شده بودند؛ یکی از نوجوان‌های گروه، وقتی دست‌کش به دست، خم شده بود تا ته‌سیگاری را جمع کند، با تعجب از بزرگ‌ترها پرسید: «مگه کوهنوردا به کوهستان پناه نیاوردن تا نفسی تازه کنن، پس این‌ها چیه دیگه؟» با تجربه‌ترین عضور گروه که کارمند بازنشسته‌ی بانک بود، فقط توانست در جواب، خنده‌ی تلخی تحویل بدهد و خودش هم تا کمر خم شود.

کوهستانی بدون ته‌سیگار!

  • گام چهارم:

علاوه بر مسیر عادی، برخی از اعضای گروه، خطر می‌کردند و زباله‌هایی که در لب پرتگاه، جا خوش کرده بودند، از خطر افتادن به قعر دره‌ی درکه نجات می‌دادند! در این میان، گاهی هم پای خودشان می‌لغزید و زخمی می‌شدند. برخی از اعضای گروه هم به بستر رودخانه‌ی نیمه‌خشک درکه رفتند تا لباس پاک و درخور رود را بر تنش کنند.

کوهستانی بدون ته‌سیگار!

  • گام پنجم:

در حین خارج‌کردن زباله‌ها از محیط کوهستان، البته بسیاری از کوهنوردان هم اعضای گروه را  تشویق می‌کردند و کلی انرژی مثبت به آن‌ها می‌دادند. حتی تعدادی از کوهنوردان، آن‌چنان تحت‌تأثیر قرار گرفته بودند که خواهش می‌کردند به آن‌ها هم کیسه‌های زرد بدهیم تا در این کار انسان‌دوستانه، سهیم شوند. حتی برخی هم در پایین‌بردن کیسه‌های نسبتاً سنگین، تا سطل زباله‌ی نزدیک میدان درکه، کمک کردند. البته روح متعالی و انسانی اعضای گروه، باعث شد تا بتوانند از بی‌مهری‌های برخی از هم‌وطنان رهگذر نیز به راحتی بگذرند و حتی یک لبخند، تقدیمشان کنند.

  • گام ششم:

سرگروه خودش و گروه را این‌گونه معرفی کرد: «کارشناس حسابداری‌ام، اما سال‌هاست تنها به حساب و کتاب محیط زیست رسیدگی می‌کنم! گروه ما چهار سال است فعالیت خود را در حمایت از محیط‌زیست آغاز کرده. دفتر مرکزی گروه در شهر ساری است اما در بیش‌تر شهرها، نماینده‌های فعال داریم. نهال‌کاری، پویش پاکسازی طبیعت، کارگاه‌های آموزشی و… از فعالیت‌های گروه ماست. یکی از برنامه‌های ثابت ما در شهر ساری، برگزاری پویش‌های نهال‌کاری برای احیای جنگل‌های هیرکانی است. به این ترتیب که علاقه‌مندان به محیط زیست، این نهال‌ها را از ما خریداری می‌کنند و گروه هم از سود این حرکت انسانی، برای کاشت، رسیدگی به نهال‌ها و برگزاری پویش‌های حمایت از محیط‌زیست، استفاده می‌کند.»

کوهستانی بدون ته‌سیگار!

  • گام هفتم:

با خانواده‌ی آقالو هم گفت‌وگو کردم. آقای آقالو، بازنشسته‌ی بانک بود و اولین‌بار است همراه با همسرش، به این پویش پیوسته. او گفت: «همسرم این گروه را در اینستاگرام پیدا کرد و تحت‌تأثیر رفتار انسان‌دوستانه‌ی آن‌ها قرار گرفت. او مرا هم تشویق کرد تا امروز و برای اولین‌بار، به این جمع بپیوندیم و امیدواریم از این به بعد، به‌صورت گروهی و حتی فردی، چنین رفتارهای بشردوستانه‌ای را بیش‌تر انجام دهیم.»

او از الکترونیکی‌شدن فعالیت‌های بانکی خوشحال بود، چون این‌جوری کاغذ کم‌تری مصرف می‌شود و طبیعت، کم‌تر آسیب می‌بیند، او ادامه داد: «بخشی از پاک‌سازی طبیعت، موضوع شخصی هم هست، یعنی اگر هر کونوردی به این درک برسد که طبیعت کوهستان، به همه تعلق دارد و هر فرد، به شکل شخصی زباله‌هایش را روی زمین نریزد  و همراه خودش، کیسه‌ی زباله‌ی کوچکی داشته باشد، دیگر چنین وضع ناراحت‌کننده‌ای پیش نمی‌آید تا لازم باشد پویشی تشکیل شود و گروه‌هایی برای پاک‌سازی طبیعت، قدم بر دارند.»

کوهستانی بدون ته‌سیگار!

  • گام هشتم:

یکی از نوجوانان گروه، «غزال جودکی» بود. او هفده‌ساله است و به عشق طبیعت، تک و تنها، از شهر ری آمده بود تا در کنار گروه باشد. او می‌گفت: «بیش از یک ساعت در راه بودم و به این گروه پیوستم تا بتوانیم طبیعت را پاکیزه کنیم برای این‌که از طبیعت لذت ببریم و در آن نفس بکشیم. ما باید به فکر آیندگانمان هم باشیم و طبیعت را پاکیزه تحویل آن‌ها بدهیم.»

یکی دیگر از اعضای نوجوان گروه، «بهارسادات طباطبایی‌پور» بود. او کلاس دهم است و به ما گفت: «امروز جمع خفنی دور هم هستند و هدفشان که پاک‌سازی طبیعت است، مرا به خود جذب کرد. حالا که به مسیر پاک‌سازی‌شده نگاه می‌کنم، احساس خیلی خوبی دارم. شاید برای برخی، دلایل علمی بودن زباله در طبیعت و ماجرای بازیافت، مبهم باشد، اما به این دسته از آدم‌ها می‌خواهم بگویم که نبودن زباله‌ها در کوهستان، طبیعت این‌جا را خیلی زیباتر می‌کند. ما نباید این‌قدر خودخواه باشیم و باید طبیعت را برای آیندگان هم  حفظ کنیم. حتی لازم نیست برای حفظ طبیعتمان، کارهایی بزرگ انجام دهیم. فکر می‌کنم حتی  برداشتن یک ته‌سیگار هم کمک بزرگی به زیبایی طبیعت می کند. ما میلیارها انسان هستیم و به کمک هم می‌توانیم به احیای طبیعت کمک کنیم. به امید طبیعت سبزتر!

  • گام آخر:

در پایان، از گروه، با آبمیوه و شیرینی، پذیرایی  شد و همه برای هم دست زدند و به خودشان برای انجام این رفتار انسانی بالیدند. شاید در مسیر خانه، همه امیدوار بودیم تا با احترام فرد به فرد انسان‌ها به طبیعت، دیگر نیازی به تشکیل چنین پویش‌هایی نباشد.

منبع خبر